یه مثال عینی میزنم تا بعدش یه نکته عرض کنم خدمتتون.

پدرم یه روز قبل از رفتن به icu  و اینکه دیگه نتونه کسی رو ببینه هی مادرم رو صدا میکرد.

ما هم چون مادرمون دیابتی بود و محیط اون بیمارستان آلوده به کرونا بود نمی بردیمش بیمارستان. تا مبادا مریض بشه.

جام رو با برادرم عوض کردم و رفتم خونه. همین طور ناخودآگاه پیش مادرم از زبونم پرید که بابا همش تو رو صدا میزنه.

مادرم قربون صدقه اش رفت و زد زیر گریه که باید منو ببرید پیشش.

من دیدم خواهرزاده ام اونجا نشسته و من نمی تونم جلوی اشکم رو بگیرم. جواب مادرم رو ندادم و رفتم خونه خودمون.

اما غروبش مادرم رو بردیم پیشش.اون غروب تا صبح حال پدرم خوب بود. پدری که چند روز هیچی نخورده بود. هی میگفت بهم غذا بدید. حال روحیش خیلی بهتر شده بود.

حتی ساعت نه صبح به من گفت منو رو به قبله کن. شهادتین برام بخون. مادرم بهش گفت تو که خودت بلدی. چرا رضا بخونه؟

خودش خوند. و گفت یه کاری کنید تموم کنم. بسه دیگه.

ما که از پیشش رفتیم و برادرم اومد پیشش رفت توی icu  و دیگه ندیدیمش. 

مادرم وقتی اومد خونه، یه روز بعدش دعا کرد اگر عمرش به دنیا نیست بیشتر زجر نکشه. و فرداش پدرم از دنیا رفت.



گاهی تعلقات اطرافیانمون به ما، موجب میشه از ما سلب توفیق بشه. یا ما رها نشیم.

یاد شهید چمران افتادم. که وقتی به شهادت رسیدن که رضایت همسرشون رو برای شهادت گرفتن. بعد از خونه بیرون رفتن و دیگه برنگشتن.

مادرم که از پدرم دل کند. پدرم رها شد. پدرم روزهای آخر هی به ما میگفت من خدا رو توی این اتاق میبینم. بعد به ما میگفت دستم رو داشته باشید.

اگر دوست داریم به درجه ای از رهایی برسیم که خوبان عالم خریدار ما بشن. نه تنها باید خودمون خالص بشیم بلکه در مقابل تعلقات دیگران هم مسئولیم.

یعنی باید جوری رفتار کنیم که روح اونها هم بزرگ بشه.

توی این عالم، به تک خورها محلی داده نمیشه. رشد به تنهایی پسندیده نیست.

اگر دلت شهادت میخواد. اگر دلت خدمت به مولات رو میخواد. جوری وجودت رو وسیع کن که وسعتت اطرافیانت رو هم تحت الشعاع قرار بده.

میشه جوری خوب بود که هر روز بهت وابسته تر بشن.

میشه هم جوری خوب بود که از خوبی تو هر روز رهاتر بشن.

این دومی مورد توجه امام زمانه.

 

بیاییم جوری خوب باشیم که اطرافیانمون هر روز وسیع تر و رهاتر بشن.



وضعیت امروز کشور ما کمی به ما چشوند ناامنی ای که یمنی ها دارن میچشن چجوریه.

باید در یک مطلب مجزا بنویسم که جامعه امام زمانی انقلاب ما هر روز داره وارد کلاس های بالاتری میشه.

خدا کاری به مردودی ها نداره. هر بار سطح کلاس رو افزایش میده. و تکلیف مردودی ها هم به گردن اونهاست که کلاس قبلی رو قبول شدن.

خدا میگه من به شما توفیق قبولی دادم. شما هم موظفید دست مردودی ها رو بگیرید.

این وضعیت نیاز به نوشتن مطلبی مجزا داره.

باید مردممون رو از تفرقه جدا کنیم باید امت واحده بشیم.

و این شدنیه.

ببینید کسی که توی مسائل ی گاهی به من تند میشد و ازم گله میکرد. توی این روزها پیگیر حالم شد.

معنای این چیه؟

یعنی ماها دچار سوء تفاهمات هستیم. و قلبهامون از هم ادبار نداره. پس تلاش کنیم به سمت هم بیاییم.

ان شا الله در این مورد مجزا مینویسم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

uofa Aaron Courtney سیاست نقش هنر مدیریت استراتژیک بدن Douglas فروش فلزیاب طلا یاب قوی المنتال مولتی پرسش مهر 20