ای وای بر اسیری . کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد. صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها. با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم. چون باد رفته باشد
این شعر خیلی زیباست. اما هیچ وقت نتونستم با تمام اشعارش همراه بشم.
نمی تونم اسیری رو تصور کنم که در دام مانده باشه بعد از یاد رفته باشه. صیاد هم رفته باشه.
راه نداره.
فقط توی عشق های زمینی ممکنه این اتفاق بیفته.
نمیدونم از عقل خودم بنالم یا از این شعرا. درکشون نمیکنم.
من اصلا انسان خشکی نیستم اما.
نمیدونم شاید به قول مولوی باید گفت:
در حق او مدح و در حق تو ذم. در حق او شهد و در حق تو سم
تقصیر امثال حزین لاهیجی نیست. تقصیر امثال حافظ هست که بد عادتمون کردن.
جواب حزین رو با این بیت حافظ میدم:
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
درباره این سایت