وقتی برای زردی اش توی بیمارستان بستری شد. ازش آزمایش گرفتن و دکترش به ما گفت امیر عباس فاویسم داره (حساسیت به باقالی و.) یه کاغذی هم داد دستمون که یه تعدادی مواد غذایی و دارو توش نوشته بود که هیچ وقت نباید از این مواد استفاده کنه.

اولش پذیرشش برام سخت بود.

از دکتر پرسیدم: آخه چرا؟!!! چجوری؟!!! به چه علت اینطور شد؟

گفت: ژنتیک. مطمئنید امیر علی (فرزند اولمون) نداره؟

گفتم: ازمایش که ندادم براش ولی اون تا حالا باقالا هم خورده. چیزیش نشد.

گفت بعد بیارش یه آزمایش براش بنویسم.

گفتم: ولی نه من فاویسم دارم نه خانمم. چطور ممکنه؟!!!

گفت: ژنه عزیزم. توی پدارن و مادرانتون بوده حتما.

بعد بررسی کردم دیدم توی اقوام مادریِ من چند تا از بچه ها فاویسم دارن.



خانمم بعد از چند روز پرسید:

مگه همیشه نمیگفتی اگر نقصی به نوزاد وارد باشه تقصیر از والدین هست و خواست خدا نیست؟ الان یعنی ما کوتاهی کردیم؟

خودت گفتی خدا ناقص خلق نمیکنه. اگر نقصی هست از جانب ما هست.

سوالش خیلی درگیرم کرد.

اون لحظه برای تسکینش گفتم: همکار من در کودکی فاویسم شدیدی داشت اما الان میگه هم باقالا میخوره و هم باقالای سبز پاک میکنه و هیچ مشکلی نداره. نگران نباش. ان شا الله برطرف میشه.

چند روز بعد بهش گفتم: آره. اگر نقصی هست از جانب ما هست. و اگر خیر و صلاحی هست از جانب خداست. تا ما نقص ببینیم یا خیر و صلاح.

وقتی حضرت خضر قایق رو سوراخ میکرد. حضرت موسی نقصان و شر میدید و اعتراض میکرد. اما حضرت خضر بر اساس خیر و صلاح داشت اون کار رو انجام میداد. حتما خیری در این اتفاق هست. شک نکن. وقتی ما به صورت مستقیم در این بیماری دخیل نبودیم و فقط یک ژن خفته از اجدادمون در این فرزند بیدار شده. شک نکن حکمتی توش هست. و خیر هست. 

به نظر من اگر این نقصان نمی بود دچار نقص بزرگتری میشدیم. من تردید ندارم خدا با این بیماری، شری بزرگ رو از ما دفع کرد. الحمدلله.

خدا همیشه حواسش به ما هست.



و یاد این فرمایش استاد می افتم که می فرمودن ما از اجداد و نیاکانمون جدا نیستیم. برای امواتمون خیرات بدیم و فراموششون نکنیم. وقتی برای گذشتگانمون گشایشی ایجاد کنیم یعنی در نسل های اینده مون هم گشایش ایجاد کردیم.

میبینی دوست من!

از یک منظر من فرزند اجدادم هستم. و از منظری دیگر میتوانم والد آنها باشم.

وقتی به خودت آمدی دیگر فرزند اجدادت نیستی. بلکه والدشان میشوی.

و والد شدن همیشه پر است از مسئولیت ها.



دستم به دست دوست ماند.

پایم به پای راه رفت.

.

.

این عاشقانه ی مردیست که بی تو.

نمی تواند.

آری.

نمی تواند.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کویر رایانه پخش آنلاین آهنگ جدید Max بهترین مقالات گردشگری ، تکنولوژی ، صنعتی و غیره لوله کاروگیت روزنوشته‌های گریزان زمانستان پایتکس بهاره